همیشه یک سؤال ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود. اینکه آیا کسانی که ندای جدایی دین از سیاست رو فریاد می زنند دلیل منطقی و علمی هم دارند؟! چرا می خواهند روحانیت در عرصه سیاست ورود پیدا نکند؟! آیا به خاطر پالایش سیستم روحانیت این حرف رو می زنند یا به خاطر در خطر بودن منافع شخصی شون؟! با خودم می گفتم ما این همه دلیل و منطق برای اثبات دین و ورود در عرصه های اجتماعی داریم، آیا ایشان براستی این دلایل رو نمی بینند؟!!!
اما پاسخم رو گرفتم. پس از اعلام نتایج غیر رسمی انتخابات دیدم همان افراد آنچنان از بعضی از روحانیونی که در عرصه سیاست ورود پیداکرده اند حمایت می کنند که انسان یاد ضرب المثل زیر میفته که «قسم روباره رو باور کنم یا دم خروس رو»
بعضی ها همون بخوابند بهتره. وقتی هم که بیدار میشند اونقدر پکرند که متوجه نیستند دارند چیکار می کنند. گاهی آدم بعضی کارها رو شروع نکنه بهتره. خیلی زود گندش درمیاد. اگه واقعا می خوای بیدار شی برو خوب دست و صورتت رو بشور بعد شروع به کار کن. اینجوری که همه رو به خواب می زنی. اصلاً ولش کن شما برو بخواب نمی خواد شما بیدار شی.
بعضی حرفها آدم رو یاد بازی های دوران بچگی میندازه. فکر می کنید واقعا از دشمن خبری نیست؟!!! فکر می کنید مثل همون دوران بچگی بعد از یک ساعت دشمنی، دوباره آشتی می کنید؟!!! اما چه خوب فکر می کنید این اندیشه ها برای همان دوران بچگی خوبه. زهی خیال باطل. چه جالب می گید بچه هامون و زندگی مون به فنا رفتند بعدش هم میگید بابا این حرفا چیه؟!!! مثل اینکه شما به خواب عمیق فرو رفتید؟ جناب بیدار شید الآن وقت خواب نیست. مگه نشنیده اید که کسی که بخوابه دشمن از او غافل نخواهد بود؟