خداوند بزرگترین موجودی است که هیچگونه محدودیت و نقصانی در وجودش راه ندارد. لذا هنگامی که ما انسان ها می خوابیم و میخوریم و می نوشیم اصلا برای او این خوابیدن و خوردن و نوشیدن معنا ندارد. همیشه ما انسان ها به دنبال این هستیم که بهترین چیزها را برای خود انتخاب کنیم و عاشق آنها شویم.
از آنجا که خدا هم بهترین موجودی است که ما در این عالم سراغ داریم می خواهیم که تمام وجود خود را برای او و در راه او صرف کنیم. وقتی ما برای خدا کار می کنیم دیگر همه مادیات کنار می روند. زیرا هر چیز مادی محدود است. و اگر انسان خود را خرج خدا بکند و برای او کار کند قطعا خدا هم کارهای او را بی نتیجه نخواهد گذاشت.
عشق زیباست. مخصوصاً هنگامی که معشوق خدا باشد. وقتی که حاضر باشی حتی جانت را در کف دستت قرار دهی و به سمت خدا فریاد زنی:«خدایا جانم را به تو تقدیم می کنم» اینجاست که عشق معنا پیدا می کند. چه عشقی برتر از این که معشوق، بزرگترین و بهترین موجود هستی باشد. معشوقی که تو را نه به خاطر جیبت، نه به خاطر زیبایی صورتت؛ بلکه فقط و فقط به خاطر کرامت هایی که در تو نهادینه شده دوستت می دارد.
از این پس همه با هم می گوییم: «خدایا دوستت داریم»