من به خرافات اعتقادی ندارم
ولی به بی اعتقادی خود هم متعصب نیستم...
خب متوجه شدیم که دین اسلام دین خرافات و خرافه پردازی نیست و اتفاقا بسیار به علم و دانش و عقلانیت سفارش میکند. اما آیا به نظر شما کسی می تواند به بی اعتقادی خود متعصب نباشد؟ منظور چیست؟ آیا منظور این است که اعتقادات و ارزش هایی را که با استدلال و منطق برای خود برگزیده ای برایت مهم نیست. باید بگویم این تعصب نیست این ترس و بی هویتی انسان است که اعتقاداتی که دارد برایش مهم نباشد. یا شاید منظور این است که نسبت به اعتقادات خود همیشه و هر لحظه شک داری؟ خب آیا نسبت به شک خود یقین داری یا که نه نسبت به شک خود هم شک داری؟!!!!!!!!!!!!
بگذارید راحت تر بگویم آیا می شود که انسان هیچگونه اعتقادی نداشته باشد؟ مگر می شود که در این دنیای بزرگی که دنیای ارتباطات گسترده ست انسان نسبت به پیرامون خود هیچ گونه نگرش و اعتقادی نداشته باشد و یا به تعبیر گوینده هیچگونه تعصبی و غیرتی نداشته باشد. بگذارد هر چه می خواهد بشود. با عرض پوزش از همه عزیزان مثل این است که انسان به مادر و خواهر خود هیچگونه انگیزه و غیرتی نداشته باشد و بگوید من هیچ تعصبی ندارم هر چه می خواهد بشود بشود.
بسیار زیرک باشیم که برخی از جملات ظاهرشان زیباست اما در باطن مشکلات بسیاری را به ارمغان می آورد.