انسان های پرتلاطم را دوست دارم، انسان هایی که در عین دریا بودن آرامش ندارند. یا بهتر بگویم همان ها که که امواج خروشانشان در میان آب های دریا آرام مشود. انسان هایی که قطعا خدا نیستند اما کارهایی از جنس کارهای خدا را به نمایش می گذارند. آنها را که می بینی سراسر وجودت را آرامش و حیا فرا می گیرد. آنها با گام ها کوچک شان کارهای بزرگی را در تاریخ رقم می زنند. فهمیدنشان بسیار سخت است چون هیچ چشمه ای دریا را نمی فهمد. آری تمام این واژه ها به خاطر معرفی او بود. او که با یاران با وفایش دلها را زنده کرد. او که سادگی و صفایش زبان زد خاص و عام بود. که اقتدار و محبتش روشنی بخش دلهای تاریک بود. او که طمأنینه صدایش قدم های هر انسان پر غرشی را رام می کرد.