خستگی در کار او نیست. اهدافی برای خود انتخاب می کند که همه را مات و مبهوت نگه می دارد. هیچ گاه به تعداد و سنگینی کارهایی که پیش رو دارد نمی اندیشد. او فقط در فکر این است که چه کنم زمینه ظهور بهترین منجی بشریت را فراهم کنم. به خوبی درک کرده است که اگر امام زمانش را ببیند همه چیز درست خواهد شد. دیگر نیازی به غمخوار نخواهد داشت. دیگر هیچ پرسشی بدون پاسخ نخواهد بود. همه از آرامش و معنویت سخن می گویند. حتی اگر دیگران او را مسخره کنند او باز هم دست از کار نخواهد شست زیرا اهداف و بینش های او فراتر از درک و فهم دیگران است. او می داند حقیقت کجاست؟ پس با یقین حرکت می کند. او همان منتظری است که با غروب ها خاطره خوشی ندارد، زیرا غروب زمان پایانی است برای تمام امیدهای او.