پایگاه اینترنتی بهروز دلاور

پایگاه اینترنتی بهروز دلاور

سلامی گرم به دلهای پاک تمامی کسانی که می خواهند قدم در راه شناخت حقیقت گذارند
طلبه ای هستم از دیار حوزه علمیه
می خواهید مرا بشناسید، گزینه «درباره من» در بالای صفحه را بزنید.
با آرزوی موفقیت و پیروزی در تمامی لحظه های زندگی برای شما همسفر محترم

گاهی قلم زدن چقدر سخت می شود!!! آنقدر سخت؛ که هر چه با خودت خلوت می کنی و فکر می کنی می بینی هیچ راهی برای ورود به بحث ندارم.

آنقدر سخت؛ که صفحه سفید کاغذ از بزرگی خط های نانوشته به لرزه می افتد. اما چه کنم؟! نمی توانم ننویسم. نمی دانم اگر این موضوع را برای شما مطرح کنم شما هم مانند من نوشتن برایتان سخت خواهد شد یا نه؟!اما واقعا برای من نوشتن سخت شده.

شاید خیلی از ماها این موضوع را ساده می گیریم و ساده می انگاریم...

بگذارید راحت تر بنویسم. بگذارید حال که شما هم صحبت من هستید دیگر نوشتن برایم سختی نداشته باشد.

می خواهم پیرامون امر به معروف و نهی از منکر چند خطی قلم زنی کنم. نمیدانم شما که دارید هم اکنون این یادداشت را می خوانید از کدام گروه هستید ؟! از گروهی که می گوید:«ای بابا، باز حاج آقا در مورد امر به معروف و نهی از منکر صحبت کرد» یا از گروهی که می گوید:« به به! حاج آقا عجب موضوعی انتخاب کرده»
 چرا بعضی ها که بلد نیستند چگونه باید امر به معروف و نهی از منکر کرد وارد می شوند و هر حرکت نادرستی که می خواهند به اسم دین انجام می دهند؟ اگر واقعا متدین هستی ببین آیا واقعا دین، اینگونه نهی از منکر تو را می پذیرد؟ آیا هر چه از دهانت بیرون می آید به شخص باید بگویی؟ یا که نه راه و چاهی دارد که باید آن را یاد بگیری؟!

چرا بعضی ها اینقدر شخصیت خودشان را پایین می آورند که وقتی دوستی یا آشنایی به بهترین لحن و بیان به آن ها تذکری می دهد با بی ادبی و تندی جوابش را می دهند؟ آیا شما اینقدر کوچک و ناتوانی که نمی توانی بیان زیبای هموطن خودت را که می خواهد در مسیر زندگی راهنمایی ات کند بپذیری؟ مگر فرقی می کند که حرف خوب را چه کسی بزند؟

نمیدانم چرا بعضی ها تذکرات غلط را به پای دین می گذارند و به دین و دینداران واقعی بد و بیراه می گویند؟

و نمی دانم چرا بعضی ها هراس دارند که حرف حق خودشان را در محیط علم و اندیشه مطرح کنند؟ مگر خداوند یاور حق گویان نیست؟ مگر در محیط علم و اندیشه محدودیتی وجود دارد که دهانمان را بسته ایم و گوشمان را به دهان آدم هایی که هِر را از بِر تشخیص نمی دهند دوخته ایم؟!!!؟!!!

نکته بسیار مهم: امر به معروف و نهی از منکر از مسائل بسیار کلیدی در دین اسلام است. لذا برای این کار مهم باید شگردهای آن را آموخت. حتی کسانی که (به نظر حقیر از روی ناآگاهی) به این مسئله می توپند و انتقاد می کنند باید دقت کنند که عملکرد نادرست برخی دلیل بر نادرست بودن مسئله نمی باشد.

این موضوع ادامه دارد

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۳:۴۷
بهروز دلاور

طبیعتا ما انسان ها دوست می داریم که همه خوبی ها را در وجود خودمان نهادینه کنیم. اما موفق ترین انسان ها کسانی هستند که در دو راهی ها بهترین راه ها را انتخاب می کنند. داشتم با خودم فکر می کردم که اگر روزی در یک دو راهی قرار گرفتم که یا باید عالم شوم و یا ثروتمند، کدام را انتخاب خواهم کرد؟

مخاطب گرامی آیا شما هم با خود فکر کرده اید که اگر روزی در این دو راهی قرار گرفتید چه تصمیمی خواهید گرفت؟

به داستان زیر دقت کنید:

ﻣﻴﮕﻮﯾﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ، ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﺧﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺎﻳﯽ ﺭﺳﻴﺪ ...
ﺩﺍﻧﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﭼﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺧَﺮ ﺩﺍﺭﯼ ﻛﻪ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ؟
ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﻳﻚ ﻃﺮﻑ ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺎﺳﻪ ...
ﺩﺍﻧﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﺑﻪ ﺟﺎﻳﯽ ﻛﻪ ﻣﻴﺮﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻛﻤﻴﺎﺏ ﺍﺳﺖ؟
ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺧﻴﺮ، ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺣﻔﻆ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺎﺳﻪ ﺭﻳﺨﺘﻢ ...
ﺩﺍﻧﺎ ﻣﺎﺳﻪ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻨﺪﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻗﺴﻤﺖ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﺰ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ...
ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺧَﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺖ، ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﻧﺶ، ﭼﻘﺪﺭ ﺛﺮﻭﺕ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﺩﺍﻧﺎ ﮔﻔﺖ : ﻫﻴﭻ ...
ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﺎ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻡ،
ﭘﺲ ﻋﻠﻢ ﺗﻮ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﺧَﺮ ﻭ ﺭﻓﺖ ...

شاید برای شما هم سوال شود که با این وجود دیدگاه خداوند در رابطه با پاسخ این پرسش چیست؟

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «ای کمیل! دانش بهتر از مال است، زیرا علم نگهبان توست و مال را تو باید نگهبان باشی؛ مال با بخشش کم می شود، اما علم با بخشش فزونی می گیرد؛ صاحبان مال به مجرد نابودی مال از بین می روند (ولی شاگردان علم پایدارند).

ای کمیل! ثروت اندوزان مرده اند، در حالی که ظاهرا در صف زندگانند، ولی دانشمندان تا دنیا برقرار است زنده اند خود آنها از بین مردم رفته اند ولی چهره آنها در آیینه دل ها نقش بسته است.» (نهج البلاغه، حکمت147)

دنیای امروز ما:

نمیدانم چرا این روزها بعضی ها مانند این مرد بازرگان شده اند؟! عقلشان به شکم و شهوت و ثروتشان بسته شده است؟ چقدر علم زیباست. چقدر زیباست آن لحظه ای که یکی از هموطنان عزیزمان با تلاش و پشتکار خودش، بعد از ساعتها مطالعه، علم و اندیشه و تکنولوژی جدیدی رو تولید می کنه که ثمراتش به هزاران انسان در گوشه و کنار این دیار می رسه.

سپاس و تقدیر:

از تمامی عالمان، اندیشمندان، معلمان و اساتیدی که زندگانی خودشان را در راه رشد و پیشرفت علم و علم آموزی خرج می کنند، صمیمانه سپاسگزارم.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۱:۳۶
بهروز دلاور

 

من در عجبم با همه نامی که تو داری

این خلق چرا نام تو گمنام نهادند

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۵
بهروز دلاور

منظور از سیاست چیست؟

باید بگویم خیلی پیش ها دشمنان دین، اندیشه و علم (منظورم قدرت طلبان قلدر نما هستند) به خاطر رسیدن به اهداف و مقاصد خود، به فکر این افتادند که جوامع بشری را، به صورت مردگانی متحرک درآورند تا بتوانند به هر صورت که شده اجساد انسان ها و ظرفیت های وجودیشان را تجزیه کنند. در همین راستا به انسان ها اینگونه گفتند: «که ای مردم شما متدین و مذهبی هستید حیف است که دین و مذهبتان را با سیاست و دغل بازی و فریب مخلوط کنید. شماها که دلتان پاک است، سزاوار است که در گوشه ای از خانه هایتان بنشینید و خدایتان را عبادت کنید و کار به کار ما نداشته باشید»

گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه هنوز هم در تاریخ سال 1394، جوانان کشور من (ایران) می گویند چرا باید فهم و شعور سیاسی داشته باشیم؟! چرا باید از اوضاع و احوال کشورمان مطلع باشیم؟! چرا باید یک جوان پاک و ساده دل خودش را آلوده به فریب کاری و دغل بازی کند؟!

اما توجه: چه خوب سرمان را در برف ها فرو برده اند؟ چه خوب ما را ترسانده اند!!!!!!!!!!!! آنقدر خوب موفق شده اند که هنوز هم میبینیم بعضی ها می گویند اگر امام خمینی سیاسی نبود بیشتر از او استقبال می شد؟؟!!!!!؟!

اما دو دوتا= چهارتا

اولاً بسیار متأسفم برای کسانی که می نشینند ساعت ها از همه جای مملکت انتقاد می کنند و بعد از کلی اظهار نظر می گویند تو را به سیاست چه کار؟؟!! واقعاً متأسفم برای دوستان عزیزم که پای صحبت کسانی می نشینند که از مقام معظم رهبری گرفته تا دولت و مجلس و غیره و غیره را نقد می کنند، بعدش برایمان کُر کُری می خوانند که دنبال سیاست نروید و شما را به سیاست چه کار؟ و جالب تر این است ما به جای اینکه به او بگوییم: «تو اگر به سیاست کاری نداری پس چرا خودت مسئولیت فلان بخش را به عهده گرفته ای؟! پس چرا خودت از 24 ساعت شبانه روزیت 30 ساعتش را به نقد این و آن می پردازی؟!!!» سرمان را به علامت تأسف پایین می اندازیم و افسوس می خوریم که چرا دینمان را با سیاست مخلوط کرده ایم!!!!!!!!!!!

ثانیاً امروزه هیچ انسانی را نمی توانیم پیدا کنیم که خودش را در اجتماعات بزرگ جهانی پیدا نکند. ما انسان ها دو بعد مهم و اساسی داریم که یکی از آن دو بعد، ساحت اجتماعی ماست. انسانی را در جامعه امروزی فرض کنید که می خورد، می خوابد، با دیگر انسان ها معامله می کند، ملک می خرد و می فروشد، مجموعه هایی مانند مجلس و دولت برای او برنامه ریزی می کند، رهبری دارد که با عنوان ولایت فقیه، خط و مشی های اصلی و کلان کشورش را او تعیین می کند، در 24 ساعت شبانه روز با هزاران انسان گفتگو می کند و هزاران مورد دیگر....

آیا می شود شخصی از اندک سوادی بهره مند باشد و بگوید من به اجتماعم کاری ندارم؟!!! یا بگوید این اجتماع هر بلایی می خواهد سر من بیاورد، من هیچ شکایتی ندارم؟!!! می شود در گوشه ای از خانه خود بنشیند وو فقط زمزمه خدایا خدایا سر دهد و در نهایت ادعا کند که من می خواهم خدایم را بپرستم؟!!!

ثالثاً این همه آیات و روایات را که می فرمایند سیاست و مدیریت امور اجتماعی جزو متن دین مبین اسلام است را چه می کنید؟ (به جهت طولانی نشدن این یادداشت برخی از این آیات و روایات را در نظرات می نویسم.)

نتیجه گیری: دین اسلام مجموعه ای از نظام هایی است که همه آنها با هم یک برنامه ایده آل و مطلوب برای بشریت به ارمغان می آورد. و سیاست یکی از آن نظام هاست. (البته سیاست نه به معنای فریب کاری و دغل بازی بلکه به معنای مدیریت امور اجتماعی)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۱:۵۹
بهروز دلاور