پایگاه اینترنتی بهروز دلاور

پایگاه اینترنتی بهروز دلاور

سلامی گرم به دلهای پاک تمامی کسانی که می خواهند قدم در راه شناخت حقیقت گذارند
طلبه ای هستم از دیار حوزه علمیه
می خواهید مرا بشناسید، گزینه «درباره من» در بالای صفحه را بزنید.
با آرزوی موفقیت و پیروزی در تمامی لحظه های زندگی برای شما همسفر محترم

 

یکی از جملاتی که گوشم خیلی بهش عادت کرده اینه که ای کاش یکی بود از همون اول کودکی، از همون اول جوانی دستم رو می گرفت. میگه: حاج آقا دیگه طاقتم تموم شده. دیگه بریدم. تا خرخره تو گناه فرو رفتم. ولی نمیدونم چیکار کنم؟ اصلا نمی دونم یهو چی شد، به خودم اومدم دیدم جوونیم رفت! یهو ازدواج کردم، یهو طلاق گرفتم! الآن یه بچه دارم که روی دستم مونده و نمی دونم کجاست؟

یا که عزیز دیگه ای اومده بود پیشم و می گفت: اولش از سیگار شروع شد. نمی خواستم بکشم ولی گفتم یه نخش اشکال نداره. الآن روزی یه باکس هم کفایتم نمی کنه. حاج آقا دیگه از هر چی کثافته خسته شدم. میگه شاید باورت نشه ولی اینقدر دوست دارم بیام مسجد یه نماز آروم، فقط به خاطر خدا بخونم ولی اصلا نمی تونم. رفیقام نمی ذارن، خجالت می کشم. تو رو به خدا قسمت میدم بگو باید چیکار کنم؟ دیگه در مونده شدم.

ببین رفیق خداوند تو قرآن (سوره حدید آیه 16)می فرماید «ألم یإنِ للذین آمنوا أن تخشعَ قلوبُهم لذکرِ الله» آیا هنوز وقتش نرسیده که دلت رو بسپری دست خدا؟ اگه واقعاً خسته شدی اول راهش اینه که فقط خودت بخوای. تا خودت نخوای هیچ کس دیگه نمی تونه کمکت کنه. اینو بگم هیچ کس دلش به حال من و تو نمی سوزه پس اگه دلت به حال خودت می سوزه یه بار دیگه بلند شو. اگه دست روی دست بذاری و با خودت بگی ولش کن بابا حاج آقا برا خودش یه چیزی می گه. مطمئن باش مثل خیلیهای دیگه آخر عمری پشیمون میشی. هنوز هم دیر نشده. حیف جوونیت نیست؟

میدونم دلت برا خدا تنگ شده 

۲۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۳ ، ۰۷:۲۱
بهروز دلاور

سخن از کتاب، سخن از یک دوست قدیمی است. دوستی که سالیان سال همنشین و همراه مردم ایران بوده و هست. دوستی که صراحت، امانت داری و صداقتش بر همگان آشکار است. قدیمی ها به ما می گفتند: «هیچ گاه دوستان قدیمی تون رو رها نکنید.» اما ما قدیمی ترین دوستمون کتاب رو به تاریخ فراموشی سپردیم.

چرا؟ مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر سرور ما بزرگترین دانشمند جهان نیست؟ تا به حال به این فکر کردیم که بزرگترین معجزه جهان اسلام در قالب کتاب نازل شده؟! مگر پیامبر اسلام نفرمودند: « قیدوا العلم بالکتابه. اندیشه و دانش خودتون رو با نوشته ثبت کنید.» آیا می دانستیم که بزرگترین مفاهیم و حقایق هستی در قالب قلم، نوشته و کتاب به دست ما رسیده؟ مگر غیر از این است که بهترین ابزار ثبت حقایق کتابت است؟ مگر سیره اندیشمندان و بزرگانمان را فراموش کرده ایم که ساعات زیادی رو در کتابخانه ها و در میان نوشته های خود به سر می بردند؟

چند وقت پیش در میان سخنان بزرگان دینمان گشت میزدم که به این روایت از امیرالمومنین علیه السلام برخوردم: «العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه» یکی از بزرگترین ابزار قدرت و خودکفایی یک ملت دانش و سرمایه علمی اوست.

اگر می خواهیم قدرتمندترین کشور جهان باشیم بایستی همه مون دست به دست همدیگه بدیم و شرایط رو برای تربیت هرچه بهتر اندیشمندانی بزرگ فراهم کنیم.

سخن در این موضوع بسیار و مجال کوتاه حال اگر می خواهیم که روزی شاهد پیروزی های بیش از پیش کشورمان باشیم باید بیش از پیش به کتاب، کتابخوانی و گسترش علم و دانش بپردازیم. در پایان سخن به قسمتی از بیانات مقام معظم رهبری در باب اهمیت کتاب و کتابخوانی اشاره میکنم.

«متأسفانه کتابخوانى‏، جز در بین یک عده از اهل علم و اهل تحصیل و کسانى که به طور قهرى با کتاب سروکار دارند، یک کار رایج و روزمره به حساب نمى‏آید؛ در حالى که کتابخوانى‏ باید مثل خوردن و خوابیدن و سایر کارهاى روزانه، در زندگى مردم وارد بشود.»

«بیش از پنجاه میلیون نفوس که اگر بچه‏ ها و بى‏سوادان را از این‏ها خارج کنیم شاید بیش از بیست میلیون نفر هستند که مى‏توانند از کتاب استفاده کنند. چرا باید پنج هزار، ده‏هزار و حد اکثر پنجاه هزار نسخه کتاب چاپ بشود؟ اصلًا یعنى چه؟ معلوم مى ‏شود که در بین مردم ما، کتابخوانى‏ رایج نیست. این، خیلى تأسف‏آور است. »                                                           

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۰۱:۳۹
بهروز دلاور

آرام آرام قدم بردار

جهانیان، آسمانیان دوست دارند آرامشت را نظاره گر باشند.

افتخارشان باش و به این افتخار کن

« خدا، سکوت و آرامش»

چه واژه های زیبایی!!!

هنگامی که آنها را کنار هم قرار می دهم افتخار آسمانیان می شوم

خدایا خودت را نمی بینم. خب چون تو را نمی بینم همه را می بینم. شاید به همین خاطر است که هیچ ندارم.

                                     خدایا پس تو کجایی؟!

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۰۰:۴۹
بهروز دلاور

مگر نمی‌بینی، مگر نمی‌نشینی، مگر به سخنان دلنشینشان گوش نمی‌سپری!!!؟ آری مردگان را می‌گویم. در گورستان قدم بگذار و گوش ده که فریاد می‌زنند «یک روزی تاریخ انقضایت فراخواهد رسید»

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۵۰
بهروز دلاور