من هیچ دلیل قانع کننده ای برای از بین بردن نظام جهوری اسلامی نیافتم
جالب بود. نمی توانستم جلوی لبخندم را بگیرم
همینطور که داشتیم جلو می رفتیم یهو ماشینش خاموش شد و گفت: هر چی میکشم از دست این حکومته!!!
با خودم گفتم اگر تمام کسانی که بر علیه این نظام، کرسی و جلسه می گیرند استدلالاتشان اینقدر آبکی باشه دیگر دهانم را خواهم بست. چرا که جواب ابلهان خاموشی است.
من با کسانی که می دانند این نظام حق است و خوب، اما باز از روی لجبازی و عناد دشمنی می کنند حرفی ندارم.
مخاطب من شمایید که با دلی پاک، پای منبر نا اهلان نشسته اید و نمی دانید که این خبیثان چه در سر می پرورانند.
بشین بین خودت و خدای خودت خوب فکر کن ببین واقعا میشه حتی یک دلیل قانع کننده برای بد بودن این حکومت پیدا کرد؟!
شاید هزار و یک ایراد بشه به قسمتای مختلفش وارد کرد. اما با وجود تمام مشکلات، اگر این را از دست بدهیم سراغ کجا برویم؟
به نظرتون بهتر نیست به جای بد و بیراه گفتن از خودمان شروع کنیم و حداقل خودمان اشتباهات دیگران را مترکب نشویم؟
چند وقت پیش دوست عزیزی با من تماس گرفت و آخر صحبتش هر چه تونست به شهداء و... توهین کرد. گفتم هر چه گفتی واقعا از ته دلت گفتی؟! گفت واقعا دیگه خسته شدم. به نظرتون در فضای علمی خسته شدن چند در صد منطقی است؟
آره اگه فقط پول برات مهمه من با شما حرفی ندارم. اگه فقط مادیات و سر میز نشستن براتون مهمه من با شما حرفی ندارم.
اما هیچ گاه حاضر نیستم به خاطر حرف های بی پایه و سستِ برخی، دست از ارزشهایم بردارم